مسئله آلودگی هوای کلانشهرها، مازوتسوزی نیروگاهها و خاموشیهای ناشی از مصرف بالای مزارع ارز دیجیتال، این روزها ازجمله مهمترین موضوعاتی است که در رسانههای مختلف با دیدگاهها و رویکردهای متفاوتی به آن پرداخته میشود. هرچند به نظر میرسد تفاوت دیدگاهها و عدم تبیین دلایل دقیق خاموشیهای اخیر بهویژه در کلانشهرهای بزرگ کشور بیش از هر چیز ناشی از عدم شفافیت سیاستهای کلان حاکم بر صنعت برق و انرژی کشور است.
علیرضا کلاهی، نایبرئیس کمیسیون صنعت و معدن اتاق بازرگانی تهران در یادداشتی نوشت: پیش از آنکه به مسئله خاموشیها بپردازیم، لازم است نکاتی در خصوص ظرفیتهای صنعت برق روشن شود. اولاینکه فراموش نکنیم ظرفیت اسمی نیروگاههای کشور درحالحاضر رقمی بالغبر ۸۵ هزار مگاوات است که با کسر ۱۵گیگاوات ظرفیت برقابی به علت فصلی بودن آن و ۱۰ گیگاوات بابت نیروگاههای فرسوده، ظرفیت عملیاتی ۵۸ تا ۶۰ هزار مگاوات برق را فراهم میکند. در این میان نکته حائز اهمیت این است که میزان مصرف در پیک مصرف تابستان نسبت به فصول سرد سال فاصله قابلتوجهی دارد که نتیجه آن بیکار ماندن ۳۰ میلیارد دلار دارایی کشور در اکثر ماههای سال است.
در مقابل برای گاز هم این فاصله مصرف در فصول سرد و گرم به شکل دیگری تکرار میشود؛ بنابراین به جرئت میتوان گفت یکی از مهمترین معضلات ما در حوزه انرژی نبود یک ساختار یکپارچه است. نتیجه این فقدان درنهایت بلااستفاده ماندن منابع قابلتوجهی از گاز و برق در روزهای پرتعدادی از سال است.
بهعلاوه وسعت جغرافیایی، اختلاف دمای زیاد روزهای گرم و سرد سال و همچنین گستردگی خطوط انتقال برق و گاز با تلفات بالا هم به اتلاف قابلتوجه منابع ملی منجر شده است. نتیجه مشخص این سیاست این است که ما در تابستان با کمبود برق و در زمستان با کمبود گاز مواجه میشویم.
لزوم تأمین برق در پیک مصرف که اساساً ۴۰۰ ساعت در سال را شامل میشود، وزارت نیرو را ناگزیر کرده با صرف هزینههای چند میلیارد دلاری نسبت به ساخت نیروگاههای جدید اقدام کند. این نیروگاهها اگرچه ممکن است برای روزهای پرمصرف سال کاملاً مؤثر واقع شوند. اما عملاً به ظرفیت خالی و بیکار تولید برق در سایر روزهای سال دامن میزنند، متوسط هزینه تولید را افزایش میدهند و به هدر رفت منابع ملی منجر میشوند.
این رویکرد در حوزه صنعت گاز هم مصداق مشخصی دارد. افزون بر اینکه الگوی نادرست مصرف هم به مشکلات این حوزه دامن زده است. بهعنوانمثالما امسال رکورد تولید گاز را شکستیم. اما بازهم با کمبود گاز مواجه شدیم و برای جبران آن، میزان گاز عرضهشده به نیروگاههای کشور را کاهش دادیم و به همین دلیل برخی از واحدهای نیروگاهی به ناگزیر خاموش و از مدار خارج شدند.
شاید یکی از مهمترین راهکارهای پیش رو برای جلوگیری از تکرار این خاموشیها، تغییر رویکرد و اتخاذ یک سیاست واحد انرژی در حوزه گاز و برق است. البته قطعاً نمیتوان چنین سیاستی را در قالب یک اقدام کوتاهمدت و در بطن بیثباتیها پیاده کرد. مدیریت نوسانات تقاضا در مقاطع مختلف زمانی با سرمایهگذاریهای بزرگ، نهتنها به رفع مشکل کمکی نمیکند، بلکه درنهایت به افزایش قیمت تمامشده آن کالا نیز منجر میشود؛ بنابراین تدوین سیاستهای میانمدت و ریشهای برای همگامسازی ظرفیتهای برق و گاز کشور میتواند تا حدی تعادل را به این صنایع بازگرداند.
نکته حائز اهمیت دیگری که باید بهصورت جدی به آن پرداخته و از گسترش شایعات مرسوم در مورد آن جلوگیری شود، نقش صنعت ماینینگ در خاموشیهاست. درحالیکه سهم رمزارزها از مصرف برق کشور رقمی بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ مگاوات است، بدون هیچ تردیدی نمیتوان این صنعت را مسبب خاموشیهای اخیر دانست. افزون بر اینکه به شکلی جدی و مؤثر میتوان صنعت ماینینگ را یکی از راههای نجات صنعت برق از بحران و ایجاد تعادل در تقاضا و مصرف برق کشور دانست. چراکه این تنها صنعتی است که میتواند در لحظه خاموش و روشن شود و فقط از برق مازاد استفاده کرده و تقاضا را متعادل کند.
متأسفانه بهرغم اینکه ما در اتاق بازرگانی بارها بر این مسئله تأکید کردیم که با یک سیاست منطقی، پایدار و باثبات میتوان صنعت ماینینگ را به یک مزیت رقابتی برای کشور بدل کرد، اما از ابتدا هم سیاستهای نادرستی در خصوص این صنعت در پیشگرفته شد. این سیاستها نهتنها به فرار سرمایهگذاران بزرگ این صنعت منجر شد، بلکه به استخراج خانگی، زیرزمینی و غیرقانونی رمزارزها با استفاده از شبکه برق شهری هم دامن زد
مسئله بسیار کلیدی که بههیچعنوان نباید از آن چشمپوشی کرد این است که عصر نفت در حال بهپایان رسیدن است. رشد روزافزون و شتابان انرژیهای تجدیدپذیر همگام با حملونقل الکتریکی، بیش از ۴۰درصد تقاضای نفت جهان را تهدید میکند. ازاینروما باید هر چه زودتر این دارایی زیرزمینی را که ممکن است ظرف سالهای آینده مشتری زیادی نداشته باشد، به پول تبدیل کنیم و رمز ارزها یک فرصت طلایی برای این بهرهبرداری سریع از این ظرفیت محسوب میشوند. چراکه استخراج رمزارز نیاز به آب ندارد، خیلی سریع راهاندازی میشود و میتواند درآمد ارزی قابلتوجهی ایجاد کند که قابلیت دور زدن تحریمها را دارد.
ماینینگ همچنین میتواند برای صنعت برق درآمد ایجاد کرده و منابع مالی لازم را بهمنظور رفع نقاط ضعف زیرساختهای این صنعت جبران کند. البته این اتفاق در کوتاهمدت نمیافتد، چراکه اقدامات عجولانه، آنهم در شرایط بیثباتی، فقط به فعالیتهای سوداگرانه دامن میزند. این در حالی است که اگر سرمایهگذاران بزرگ در صنعت ماینینگ حضور پیدا کنند و زمینه تأسیس نیروگاههای تولید پراکنده فراهم شود، نهتنها میتوانند برق موردنیازشان را تولید کنند، بلکه در روزها و ساعات پرباری هم به کمک شبکه میآیند و عملاً وزارت نیرو را از صرف سرمایههای میلیاردی برای تأسیس نیروگاههای جدید بینیاز میکنند.
برآوردها نشان میدهد هر گیگاواتی که برای ماینینگ استفاده شود، یک و نیم میلیارد دلار درآمد ارزی برای کشور و ۶۰۰ میلیون دلار درآمد برای وزارت نیرو دارد و ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار بازار جدید برای صنعت برق و تأسیسات و قریب به ۲۰ هزار فرصت شغلی ایجاد میکند. در حالی این ظرفیت برای یک گیگاوات برق قابلتصور است که ما در ماههای سرد سال در صورت سیاستگذاری صحیح قریب به ۳۰ گیگاوات ظرفیت خالی داریم؛ بنابراین این مسئله ضروری است که پیش از هر چیز بپذیریم خاموشیها و آلودگی هوا هیچ ربطی به تولید بیتکوین ندارد و عمده اظهارنظرها در این خصوص غیر کارشناسی بوده یا بر پایه شایعات مرسوم شکلگرفته است. خاموشیهای اخیر ریشههای دیگری دارد که باید آن را در سیاستهای کلان حوزه انرژی، عدم سرمایهگذاری در راستای تولید فرآوردههای استاندارد و پاکیزه و عدم تعادل و یکپارچگی سبد مصرف انرژی خانوارها جستوجو کرد. صنعت ماینینگ نهتنها برای صنعت برق و اقتصاد کشور تهدیدی محسوب نمیشود، بلکه فرصتی مغتنم است که زیر سایه سنگین سیاستگذاریهای نادرست در حال از دست رفتن است.